ننگین - مهدی سهیلی

ساخت وبلاگ

برو ای زن،برو ای لکه  ی آلوده به ننگ

برو، ای داغ سیه خورده به پیشانی تو

برو از دیده ام،ای دیو سیهکار پلید

تا زخاطر ببرم ننگ هوسرانی تو

***

راست گو، آن لب گلرنگ شراب آلودت

با کدامین لب افسون شده در بازی بود؟

نگه گرم گنه زای سخن پردازت -

با نگاه چه کسی، گرم سخن سازی بود؟

***

فاش گو، چشم سیه مست گنه آموزت

نگه عشق و تمنا، بسراپای که داشت؟

آن بد اندیش بدآموز تبهکار که بود -

که به فرمان هوس، بر لب تو بوسه گذاشت؟

***

مرمرین پیکر افسونگر جادویی تو-

گردن آویز چه کس بود و در آغوش که بود؟

موی موَاج نوازشگر تو تا دم صبح

دور از دیده ی من، ریخته بر دوش که بود؟

***

این تو بودی که به شبها همه شب تا دم صبح -

نقش رخسار تو بر پرده ی پندارم بود؟!

این تو بودی که بهر لحظه، به هنگام سخن

نام تو در همه جا ، زیور گفتارم بود؟!

***

من ندانستم از آغاز که نیرنگ و فریب -

خفته در پرده ی چشمان بدین زیبایی

بیخبر بودم از این ننگ که با بیخبری

میزدم بوسه به لبهای زنی هرجایی

***

وای بر من، تو همانی که امیدم بودی؟

توهمان چشم سیه دلبر افسونگر من؟

هرچه کوشم مگر این حادثه باور نکنم -

میدود یاد خطاهای تو در باور من

***

وای این یاد گنه خیز جنون آلوده -

آهنین چنگ، فروبرده در اندیشه ی من

ترسم این یاد روانسوز که درجان زده چنگ -

از سرخشم، به تلخی بکند ریشه ی من

***

در خیالم چه نشستی به تباهی؟ برخیز

تاکه جان را زغم یاد تو آزاد کنم

پنجه ی اهرمنی را ز گلویم بردار-

تا به چاهی روم از ننگ تو فریاد کنم.

پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paygaheshera بازدید : 265 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 18:24