شعری از دانیال رحمانیان

ساخت وبلاگ

اصلا همین شروع غزل، چشم های تو

گفتم که یک غزل بسرایم برای تو

دارم تمام کوچه تو را پرسه می زنم

احساس می کنم که شدم مبتلای تو

وقتی عبور می کنی از کوچه باغ شعر

مصرع، ردیف می شود از هر هجای تو

من با طلوع چشم تو بیدار می شوم

وا می شود دو چشم دلم با صدای تو

روزی هزار مرتبه تا مرگ می روم

روزی هزار مرتبه تا ماجرای تو

حالا بیا دوباره مرا با خودت ببر

من ماندم و سکوت و غم رد پای تو

من می رسم به نقطه پایان این غزل

حال و هوای مصرع آخر، فدای تو

دارم قدم قدم به تو نزدیک می شوم

یک آسمان ستاره بریزم به پای تو

دلگیرم از تمام خودم، از تمام شهر

من کوچ می کنم به دل روستای تو 

پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : رحمانیان, نویسنده : paygaheshera بازدید : 164 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 23:12