پایگاه شعر

ساخت وبلاگ
برو ای زن،برو ای لکه  ی آلوده به ننگ برو، ای داغ سیه خورده به پیشانی تو برو از دیده ام،ای دیو سیهکار پلید تا زخاطر ببرم ننگ هوسرانی تو *** راست گو، آن لب گلرنگ شراب آلودت با کدامین لب افسون شده در بازی بود؟ نگه گرم گنه زای سخن پردازت - با نگاه چه کسی، گرم سخن سازی بود؟ *** فاش گو، چشم سیه مست گنه آموزت نگه عشق و تمنا، بسراپای که داشت؟ آن بد اندیش بدآموز تبهکار که بود - که به فرمان هوس، بر لب تو بوسه گذاشت؟ *** مرمرین پیکر افسونگر جادویی تو- گردن آویز چه کس بود و در آغوش که بود؟ موی موَاج نوازشگر تو تا دم صبح دور از دیده ی من، ریخته بر دوش که بود؟ *** این تو بودی که به شبها همه شب تا دم صبح - نقش رخسار تو بر پرده ی پندارم بود؟! این تو بودی که بهر لحظه، به هنگام سخن نام تو در همه جا ، زیور گفت پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paygaheshera بازدید : 263 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 18:24

بوی رفتن می دهد با من مدارا کردنت سخت دلتنگم برای اخم و دعوا کردنت عطر خوبی می زنی از در که بیرون می روی دلخورم از این همه خود را فریبا کردنت گفتم آیا خسته ای از زندگانی پیش من؟ سخت رنجیدم من از اینگونه حاشا کردنت گفتمت میل سفر دارم ، تو گفتی صبر کن خسته ام، دلخسته از امروز و فردا کردنت می شنیدم دیشب آن لحن پر از افسوس را صورت گریان و آن آه و دریغا کردنت می هراسم از نگاه خیره تو سمت در رنگ حسرت دارد آخر این تماشا کردنت با زبان بی زبانی حرف خود را گفته ای می روم ، دیگر نمی خواهم مدارا کردنت پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : علیشاهی, نویسنده : paygaheshera بازدید : 142 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 18:24

اصلا همین شروع غزل، چشم های توگفتم که یک غزل بسرایم برای تو دارم تمام کوچه تو را پرسه می زنم احساس می کنم که شدم مبتلای تو وقتی عبور می کنی از کوچه باغ شعر مصرع، ردیف می شود از هر هجای تو من با طلوع چشم تو بیدار می شوم وا می شود دو چشم دلم با صدای تو روزی هزار مرتبه تا مرگ می روم روزی هزار مرتبه تا ماجرای تو حالا بیا دوباره مرا با خودت ببر من ماندم و سکوت و غم رد پای تو من می رسم به نقطه پای پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : رحمانیان, نویسنده : paygaheshera بازدید : 162 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 23:12

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود نقش می‌بست پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : حافظ,امروزم, نویسنده : paygaheshera بازدید : 181 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 18:46

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید   و چه بی ذوق جهانی كه مرا با تو ندید  رشته ای جنس همان رشته كه بر گردن توست  چه سروقت مرا هم به سر وعده كشید  به كف و ماسه كه نایابترین مرجان ها   تپش تبزده نبض مرا می فهمید  آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد  مثل خورشید كه خود را به دل من بخشید   ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم  هیچكس مثل تو و من به تفاهم نرسید  خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد  ماه طعم غزلم پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : محمد,بهمنی,هیچكس,تفاهم,نرسید, نویسنده : paygaheshera بازدید : 474 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 18:46

مرا به خلسه می برد حضور ناگهانی ات 

سلام و حال پرسی و شروع خوش زبانیت 

فقط نه کوچه باغ ما ... فقط نه اینکه این محل

احاطه کرده شهر را شعاع مهربانیت

دوباره عهد می کنی که نشکنی دل مرا

چه وعده ها که می دهی به رغم ناتوانیت 

جواب کن به جز مرا ... صدا بزن شبی مرا 

و جای تازه باز کن میان زندگانیت 

بیا فقط خبر بده مرا قبول کرده ای

سپس سر مرا بِبَر به جای مژدگانیت 

پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : شعری,کاظم,بهمنی, نویسنده : paygaheshera بازدید : 148 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 18:46

اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است گرچه جز تلخی از ایام ندید هرچه خواهی سخنش شیرین است صاحب آنهمه گفتار، امروز  سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند  دل بی دوست ، دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه ، بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هرکه را چشم حقیقت بین است هرکه باشی و ز هرجا برسی آخرین منزل هستی، این است آدمی هرچه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است خرم آنکس که در این محنت گاه خاطری را، سبب تسکین است پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : پروین,اعتصامی, نویسنده : paygaheshera بازدید : 144 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 13:30

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : paygaheshera بازدید : 234 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 21:33

در بازی سایه ها
دستانت پرواز را به رخ دیوار میکشند
و من
آن پرنده سیاه 
که هر چه میپرد
بالهایش به آسمان نمیرسد

پایگاه شعر...
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : سمیرا احمدی,سمیرا احمدی ازدواج موقت,سمیرا احمدیان زاده,سمیرا احمدیان,سمیرا احمدی مقدم,سایت سمیرا احمدی,دکتر سمیرا احمدی,سمیرا خان احمدی,سایت, سمیرا احمدی, نویسنده : paygaheshera بازدید : 212 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 6:16

یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لب ساقی شرابم در مذاق افتاده بود از سر مستی دگر با شاهد عهد شباب رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود در مقامات طریقت هر کجا کردیم سیر عافیت را با نظربازی فراق افتاده بود ساقیا جام دمادم ده که در سیر طریق هر که عاشق وش نیامد در نفاق افتاده بود ای معبر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود نقش می‌بستم که گیرم گوشه‌ای زان چشم مست طاقت و صبر از خم ابروش طاق افتاده بود گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود حافظ آن ساعت که این نظم پریش پایگاه شعر...ادامه مطلب
ما را در سایت پایگاه شعر دنبال می کنید

برچسب : فال حافظ امروزم,فال حافظ امروزمن, نویسنده : paygaheshera بازدید : 206 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 6:15